بچه ها شوهرم با دامادشون قهر بود این قهری دو طرفه بود خلاصه من بدظهر ساعت دو زنگ زدم عمه ی شوهرم و خواهر شوهرم و مادر بزرگ شوهرم رو دعوت کنم
بعد هیچکدوم به جز مادر بزرگ قبول نکردن گفتن نمیام و تعارف الکی زدن
بعد من گرفتم خوابیدم
نگو شوهرم با باباش حرف زده به باباش گفته شما شام بیاید اونم گفته کی هست شوهرمم گفته به آبجیم گفتم نیومد بعد یهو باباش شروع کرد دعوا کردن که تو نمیری که اونا بیان
اونا بیان تو میری خونشون رفتو آمد میکنی مگه؟
شوهرمم گفت اره چرا نکنم
( پدر شوهرم و مادر شوهرم خیلییی دختر و دامادشون رو دوست دارند به شدت)
بعد نگو پدر شوهرم برداشتع زنگ زده دخترش گفته برید شام اونجا
ساعت شیش و نیم بود این اتفاق افتاد بعد شوهرم به من گفت منم عمه رو هم زنگ زدم دعوت کردم( همسایه هستیم خودم دیشب شام خونشون بودم)
بعد خلاصه افتادم به بدو بدو حامله هم هستم تا الان؛
الان هم زیر سفره رو انداختم لباسشویی بشوره خشک کنه برم بخوابم
دامادشون هم از بس سیاست داره اومد اما یه کلمه صحبت نکرد کلا تو گوشی بود
حتی یه کلمه ها!!!
راستی غذام هم مرغ بود با سالاد کاهو و ماست خیار و ژله و ترشی
کدو حلوایی هم درست کردم اما چون دیر درست کرده بودم اماده نشد بیارم 😐😂
غذام خوب بود؟
به نظرتون شوهر خواهرشوهرم خیلی سیاست داره؟
به نظر خودم اره
(فقط برای اینکه جلوی مادر شوهرم و پدر شوهرم خوب باشه اومد وگرنه شاید سر جمع دو سه کلمه با شوهرم حرف زد کلا تو گوشی بود)