مزاحم خیابونی

من اقا هستم بخدا هیچ وقت مزاحم کسی نشدم

ولی کلی گفتم

متوجه شدم آقا هستید ولی یجور گفتید فکر کردم خانما مزاحمتون شدن

چرا همین ماه پیش ، آقا خیلی جوان شاید ۳۰ ساله یا ۲۷ ساله ،با یه ماشین خارجی خیلی سانتی مانتال ، یه خیابون کامل افتاد دنبالم ،بعد کثافت میدید بچه کوچیک کنارمه ،دخترمم ترسیده بود .شهر ما کوچیکه ترسیدم آشنا ببینه آبروم بره ،هی خودم زدم به ندونستن ،تا سر کوچمون افتاد دنبالم .

عرضم به حضورت کرده که

قبلا ی کیف مجلسی خوشگل بنفش دارم به فنا رفت

زنجیرشو برام به ارث گذاشت از اون زنجیرای جون دار

میذارمش تو کیفم ، یارو رو با اون خفه میکنم میوفتم دنبالش با زنجیر

هدفون تو گوشمه اکثرا 

یه بار پیش اومد برخورد فیزیکی کردم چون مزاحمت جنسی داشت

مزاحم نه ولی بوده خانم تیکه انداخته 

منم با یه لبخند رد میشم اما مزاحم تلفنی قدیم بود موقعی که شماره نمی افتاد تقریبا همه مزاحم داشتند

منم یه بار اینقدر با مرده بعد حرف زدم

بیچاره ترسید

منم خوشم اومد

دنبالش کردم

باز باهاش دعوا کنم

البته نسبتا شلوغم. بود🤣😅

بی شخصیتی بوده طرف

من اعصابم خورد میشه یکی بیافته دنبالم همین امروز یکی دنبالم کرد منم تازه ازباشگاه اومده بودم بیرون خسته کلافه نفمیدم اصلاچیشد فقط یهم چشم باز کردم دیدم پسره دستش به اونجاشه میگه ابجی گوه خوردم نزن

چرا آدم خوب هم پیدا میشه که هواسش بهت باشه . من یا بار بازار شاه عبدل عظیم رفته بودیم زیارت . یه دوتا پسر جوان افتاده بودن دنبالم ،زنگ زدم شوهرم که از اون یکی در حرم بیاد پیدام کنه ،یهو یه آقای جوان بود اومد آروم کنارم ،وای سکته رو زدم فکر کردم ،همدست اون دوتاست ، بعد گفت خانم من دیدم اونا افتادن دنبالت ،احتمالا دزدن میخوان کفیتو بزنن،من تا دم در حرم میام باهاتون ، انقدر حس خوبی گرفتم ،تا دم در حرم باهام اومد،کنارم موند تا شوهرم بیاد . از اون سال من دعاش میکنم .

یه بار هم با جاریم رفتیم نمایشگاه کتاب تهران . تو مترو شلوغ بود یه آقای هی میخواست خودشو بماله به ما هی نزدیک میشد . یه آقای از رو صندلیش بلند شد جاشو داد به ما ، جلو ما هم وایساد که کسی نیاد سمتون .

اینجور آدما واقعا فرشته هستن .

یه بار یه افغانستانی افتاده بود دنبالم، نزدیک خونمون بود

من انقد ترسیده بودم، فشارم افتاده بود، رفتیم سرم زدم🤦🏻‍♀️😕