2777
2789
عنوان

دارم طلاق میگیرم

| مشاهده متن کامل بحث + 1445 بازدید | 127 پست
نمیدونم خودت بسنج ولی نباید میزاشتی به این جا برسه دیگه به اینجا رسید الان گویا ازت فرصت نمیخوان که ...

چرا میگن برگرد به فامیل زنگ میزنن اما از خودم اصلا دلجویی نمیکنن 

نه خوشحال نیستن اما خیلی مغرور و خودشونو بالا میگیرن بذ دله بهم اعتماد نداره اصلااااا همش میگه دروغگ ...

تو با این طرف دوست بودی ازدواج کردی یا نه آشنایی طور دیگه بود 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



عزیزم نامزدِ شما احتمالِ پارانویید بودنش بالاست

وقتی خانواده ی دیوونشم ساپورت میکنن خودتو بدبخت نکن

نن تعحب میکنم با اینهمه تاپیک و نظری که گرفتی چرا یه فکر جدی و اساسی نکردی هنوز

بذار ی جریانی رو بهت بگم شاید کمک بشه برات. اوایل نامزدی منو نامزدم چون جفتمون هم سنمون زیاد نیس اگه دعوایی میکردیم یا مشکلی میشد سر اینکه باباش تو ظاهر من براش خیلی عزیز بودم بهش میگفتم من ب خیال خودم ک اره باباعه طرف من و زهی خیال خوش و باطلم. بعد باباعه پیش شوهر خاله نامزدم دراومده بود گفته بود اینام نشد عروس و داماد شدن ی مایه ی دق برای من و هزارتا حرف دیگه. شوهر خاله اومد ب ما گفت ک جریان از این قراره و من کلا بهم ریختم و اصلا نگم برات. از اون لحظه اصلا حس میکنم نیستن کلا باهاشون سردم شاید هفته ای بعضی وقتا هر ده روز بیس روز یکبار اونم برا ی وعده میریم خونشون دریغ از اینکه اصلا اجازه بدم ک حتی شک کنن ک ما مثلا امروز کجا بودیم. دیگه اجازه ندادم ک از هیج زندگیمون باخبر بشن. کلا هیجیتون رو دیگه بهشون نگید تو ظاهر خوب باش ولی دیگه نذار اگه برگشتی حتی حتی ی لیوان اب خوردنت هم بفهمن

نه خوشحال نیستن اما خیلی مغرور و خودشونو بالا میگیرن بذ دله بهم اعتماد نداره اصلااااا همش میگه دروغگ ...

من تاپیکایِ قبلیتو الان خوندم

مشکلِ اینا و همسرت خیلی جدیه خودتو بدبخت نکن لطفا

مشاوره هم بگیر

عجله ای تصمیم میگیری اون موقع عجله کردی که به این سرعت پشیمون شدی الان هم داری عجله میکنی کمی زمان ب ...

نه عجه نکردم فرصت دادن صبر کردم بخشیدم اما اذیت میکنه بعد الان دلم برای گریه های پسر میسوزه 

تو با این طرف دوست بودی ازدواج کردی یا نه آشنایی طور دیگه بود

نه اصلا ما مذهبی هستیم سنتی ازدواج کردیم 

حتی میگفت من ملاک هامو به مامانم گفتم اون این دخترو تایید کرد چمیدونستم اینطوریه 

اخه سریع نبود پسر اذیتم کرد

بهرحال این مسائل بین زن و شوهر هست اول باید خوب فکر کنی سبک سنگین کنی ببینی قضیه انقد حاده که نشه درستش کرد و راهی جز طلاق باقی مونده یا نه تا وقتی مصمم به جدایی نشدی این کار فقط به زندگیت اسیب میزنه و روابطتون با خانواده ها

فقط 15 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
عزیزم نامزدِ شما احتمالِ پارانویید بودنش بالاستوقتی خانواده ی دیوونشم ساپورت میکنن خودتو بدبخت نکننن ...

هعییی اره احتمالش بالاس و خودشم خیلی ریع رنگ عوض میکنه اصلا جوری شده کع نمیتونستم نگاهش کنم این چنددروز

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز