نصفع راه شرو کرد حرف زدن ک تو از این شهر نیستی گفتم هستم گف مشخصع من ادم شناسم گفتم حالا چ ربطی دارع گفتم تازع ساکن شدیم برااینکع با خودش نگع بی کسع اینجا
گف چن وقتع گفتم ۲ هفتع گف مریم ازکجا میشناسی ( همون زنع تو ماشین بم گف اگ گف تو کیی هستی بگو من دوست دوران راهنمایی مریمم)منم همطنو گفتم بعد وسط حرفام سوتی دادم گفتم ۲ هفتع س اومدیم این شهر قبلا شهر دیگ بودیم