دیشب رفته بودم بیمارستان اکو قلب جنین(تو انومالی گفتن بطن مغزش بزرگه و دکتر گفت قلبشم باید چک بشه)از ساعت ۲ اونجا بودم تا ۵ و ۶ که نوبتم شد..شوهرم گفت من برم و بیام به کارام برسم گفتم برو خب زنگت میزنم...دوتا جلوم بودن زنگ زدمش گفتم بیا بعد که کارم تموم شد زنگ زدم میگم کجایی گفت تازه میخوام راه بیفتم..مغزم سوت کشید گفتم تا میاد بیاد تو این ترافیک حتما نیم ساعت دیگه طول میکشه..کلا هم همیشه از اول تا حالا این بشر دیر میکنه و بدقوله...منم تمومش انگار جمع شد با خستگی بیمارستان دیگه تا اومد کلی جیغ و داد زدم و دروری گفتم...اونم که چل مثل دیوونه ها رانندگی کرد..بعدم منو گذاشته خونه مامانم درخونه ام قفل زده...من موندم چیکار کنم با این بشر...شما بودید چیکار میکردید؟