اونم چه دعوتی ساعت ۶و ۴۰ غروب زنگ زده شام بیاین اینجا اونم بخاطر اینکه مهمون داشت به همه گفته بود انگار معذب بود به ما نگفته منم گفتم دیگه دیره بعد از شام میایم ما ۷ ساله ازدواج کردم خواهرم فقط پاگشا دعوتم کرده ولی همیشه خونه ی من میاد هر کی رو دعوت میکنم اونم خودش بدون دعوت میاد همیشه کم نذاشتم واسش امشب خیلی حس بدی داشتم رفتم خونش باورتون میشه حس غریبی داشتم اون خونه ی من میاد پامیشه تو یخچال کابینت همه جا رو میگرده شب میخوابه با بچش تصف شب میگه گشنمونه غذا گرم کن ولی امشب یه جوری از من پذیرایی واقعا ناراحت شدم یخچالو باز کرد چند مدل میوه تو یخچال بود انار اورد تعارف کرد من و شوهرم انار کلا نمیخوریم دیگه نرفت یه دونه میوه دیگه بیاره برامون یه چای خالی داد و برگشتیم حالا خونه ی من میاد هر دیقه باید پذیرایی کنم بخدا بهترین میوه ها رو میخرم برا مهمون برگشتیم شوهرم یه جوری بود هیچیم نگفت ولی گفت کاش نمیرفتیم خیلی سرد بودن باهامون شوهرش فقط سرش تو گوشی بود به زور باهامون احوالپرسی کرد بنظرتون به رو خودم بیارم بهش بگم ناراحت شدیم یا نه؟؟شما باشین دوباره خونشون میرین؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نمیدونم چرا همیشه اینجوریه.اونی که بیشتر محبت میکنه،کمتر محبت میبینه.هعی
بخدا من بچه اخرم پر جمعیتم هستیم واسه خواهر برادرام مثل مامان میمونم همیشه خونم میان خودشون و بچه هاشون خیلی احترام میزارم بخدا پیش اومده پول نداشتم ولی بهترین پذیرایی کردم اصلا به رو خودم نیاوردم ولی این خواهرم نمیدونم چرا ایطوریه با من خیلی مقایسه میکنه منو با خودش بارها شده تنهایی تو خونه حوصلم سر رفته مثلا زنگ زدم گفتم چیکار میکنی خیلی حوصلم سر رفته نگفته خب بیا حونه ی ما با اینکه همیشه زحمت خودش و بچشو میکشم منم راستش ادمی نیستم پاشم برم جایی که حس کنم مزاحمم
بخدا من بچه اخرم پر جمعیتم هستیم واسه خواهر برادرام مثل مامان میمونم همیشه خونم میان خودشون و بچه ها ...
تو مثل خودمی.اونا تغییری نخواهند کرد،بهش دل نبند و سعی کن به کس دیگه ای تکیه کنی و با اون خوش باشی.آدما عوض نمیشن.اینجورم که میگی انگار حس حسادتم داره بهت،کسی که خودشو مقایسه میکنه،حسادتم میکنه.
من بودم فردا زنگ میزدم و به روش میاوردم و حتی تو روش میگفتم تویی که دوس نداری من خونت بیام خونم نیا ...
خدا شاهده ۷ ساله عروسی کردم فقط پاگشا دعوتم کرده اون بارها گفته از مهمون سر زده خوشم نمیاد دوست ندارم کسی بدون دعوت بیاد یه جوری رفتار میکنه که ادم به خودش اجازه نمیده بره دعوتم نمیکنه دیگه چجوری باید برم؟
😑😐دیگه پس ادم منفعت طلب وخودخواهیه بنظرم حسادتم داره زندگیتون ازونا بالاتره؟
میدونی چجوریه اونا خسیسن و پولدار از نظر مالی ما اندازه ی اونا نداریم مثلا چند تا خونه و ماشین دارن ما نداریم ولی من و شوهرم اصلا خسیس نیستیم کیفیت زندگی ما خیلی از اونا بالاتره