2777
2789

من واقعاً نمی‌دونم دارم تاوان کدوم گناه نکردم رو پس می‌دم

زمانی‌که مدرسه می‌رفتم همیشه شاگرد اول بودم همیشه جزء بهترین دانش‌آموزها چه از لحاظ اخلاق و تحصیلی بودم با وجود این‌که مدام توی خونه‌مون بحث و دعوا بود اما همیشه درس می‌خوندم چون درس خوندن تنها پناه من توی کل دنیا بود…

من توی اون سن کم خیلی چیزها دیدم

خیانت پدر،

خیانت مادر،

خودکشی‌های پی در پی مادرم

و بدتر از همه بیماری مادرم که سال‌ها طول کشید

توی تمام اون سال‌ها هیچکس نبود حتی پدرم، پدرم هم دیگه کم آورده بود و فقط از لحاظ مالی کمک می‌کرد

اما من از ۱۷ سالگی مادرم رو هر پزشک اعصاب و روانی که بهم معرفی می‌کردن می‌بردم

توی اون دوران حتی از خودش متنفر بود چه برسه به من، با این‌که هرثانیه باهام بدخلقی می‌کرد اما هیچوقت تنهاش نذاشتم و مثل یک مادر کنارش بودم

تمام وظایف مادرم شد وظایف من حتی ۱ ثانیه وقت خالی نداشتم

با این‌که مدرسه‌م غیردولتی بود به خاطر غیبت‌هام و اوضاع روحی بدم اخراج شدم ‌‌اون روز تبدیل شد به تاریک‌ترین روز زندگی من

بعد از اون هر ماه یا شاید هم هر هفته صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شدم متوجه می‌شدم مادرم به خودش آسیب زده و سریع می‌بردمش بیمارستان

اون روزها واقعاً تاریک بود

همیشه کوچیک‌ترین همراه بودم و تنهاترین

می‌شد ۳ شب بالای سر مادرم بیدار می‌موندم گریه می‌کردم و هیچ‌کس نبود حتی خودش هم اون روزها باهام بحث می‌کرد که چرا نجاتم دادی…

نمی‌دونم معجزه شد، چی شد که مادرم خوب شد و من تصمیم گرفتم دوباره درس بخونم…

اما حس می‌کنم حالا من افسرده شدم حس می‌کنم یک چیزی درونم مرده که هرکار می‌کنم زنده نمی‌شه

هر مادری رو که می‌بینم سال تحصیلی بچه‌ش براش اهمیت داره ناخودآگاه قلبم خالی و سنگین می‌شه دروغ چرا، حسادت می‌کنم و این دست خودم نیست

از طرفی‌ام خودش خیلی چیزها رو فراموش کرده

گاهی می‌گه آدمی که می‌خواست درس بخونه توی سخت‌ترین شرایط هم می‌تونست و من فقط سکوت می‌کنم

نمی‌دونم شاید من دارم زیادی بزرگش می‌کنم شاید به قول مادرم من نالایق و بی‌عرضه‌ام 

اما خب با تمام این چیزها من همچنان دوستش دارم اما خب گاهی تمام اون روزها برام یادآوری می‌شه و دوباره می‌افتم ته همون چاه همیشگی


京香水月

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم تو این درگیری ها و دعواهای پدر مادرو تهدیدای خودکشی مادرو هزار و یه بدبختی گند زدم به کنکور تنها ...

تو ام وقتی می‌بینی بقیه زندگی عادی‌ای دارن قلبت مچاله می‌شه؟

京香水月

مادر منم افسردگی شدید داشت دقیقا حالات تو رو گاهی به من دست میده من ۳۷ سالمه و سه تا بچه دارم گاهی دلم میشکته که همه جاری هام موقع زایمان مادرشون کارهاش رو انجام میده اما من باید کارهای مادرم رو انجام بدم...

عزیزم بهترین کار اینکه فقط جملات مثبت بگی 

روزانه کارهای مفیدت رو بنویس مثلا امروز کار عالی انجام دادم یه قرمه سبزی پختم و با مادرم با لذت خوردیم خدا یا شکرت 

اول شکر گذاری بعد به خودت افتخار کن 

بنویس از خوب بودن خودت جملات منفی نذار به ذهنت بیاد اگه اومد ۷۰ بار باید جملات مثبت بگی تا اثر یکبار اون از بین بره

❤❤❤
اشکال نداره عزیزم ماهیو هروقت از اب بگیری تازستمطمئن باش جواب خوبی کردنات یه روزی به خودت برخواهد گش ...

جواب خوبی کردن‌هام شد هزارتا اختلال روانی و افسردگی، همین

京香水月

متاسفم عزیزم

حق داری روزای بدی رو پشت سر گذاشتی

ولی نزار افسردگی سال های پیش روت رو نابود کنه

اگه شرایطشو داری حتما پیش درمانگر برو 

من متنتو خوندم به نظر خیلی دختر قوی هستی 

تو ام وقتی می‌بینی بقیه زندگی عادی‌ای دارن قلبت مچاله می‌شه؟

اره همین یه ساعت پیش داشتم به رویاهایی که داشتم و ارزوهام فکر میکردم و کفر میگفتم 

همین الانم ارزوم رفتن از خونه و جنگ اعصابه 

بنظرم خودت هم برو پیش روانشناس کمکت کنه چون رفتار مادرت باعث آسیب روحی تو شده.... اگه درست خوب بوده ...

زندگی و روح و روان من رو فقط خدا می‌تونه نجات بده

آخه تراپی‌ام رفتم اما حالم خوب نمی‌شه

می‌خوام کنکور بدم اما نمی‌دونم چرا حین درس خوندن مدام گریه می‌کنم نمی‌دونم

京香水月

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792