من امشب سر یه موضوعی ک مامانم میگفت ارههه شما تورفاه بودید ازبچگی و ازبس همه چی رومحیا داشتید لوس شدید و باید محرومتون میکردم ازامکاناتتون تا ادب میشدید
بهش گفتم چجور توازخودت خجالت نمیکشی بابت بچه هایی ک ازبچگی همشون درگیر افسردگی شدید شدن و هرکدوم ب نحوی منزوی و اواره و فراری ازخونه شدن ؟ چجور یادت نمیاد ک بچه های سه ساله دوساله رو اواره خونه ی این واون و کوچه میکردی ک بری سرکار بخاطر پز کارمندیت ب جاریات؟ وقتی ازمدرسه میومدیم گشنه وتشنه باید میموندیم و سرماو گرما توکوچه بودیم تابیای و یبار ما طعم غذای گرم وخونه ی نرم و نچشیدیم؟
چجوری روت میشه حرف بزنی وقتی من میرم دکتر و بم میگن افسردگیت نشات گرفته از ۴/۵ سالگیته میفهمی افسردگی بچه ۵ ساله ینی چی؟ ینی ما محبت ندیدیم عاطفه ندیدیم خونه گرم ندیدیم کتک خوردیم غر زدنات و شنیدم ک ازاشپزی وخونه داری متنفری .. تو باعث شدی ما اصلا طعم زندگی و بچگی و نچشیم تو مدام درگیر این بودی ک هوو سرت نیاد و مارواز رفتن ب هرعروسی وعزا ومهمونی محروم میکردی تو عقاید تو دوستی حرامه و ما حتی یه دوست ازهمکلاسیامونم نداشتیم توبذر کینه و بی اعتمادی و تو وجود ما کاشتی میفهمی؟؟؟؟ چجور ازاینکه تک تک بچه هات توقعرای افسردگی ان توسن کم ازخودت خجالت نمیکشی؟
فک میکنید چی جواب داد ؟