آهان. نگا آدمها پیر میشن دلتنگ وخسیس هم میشن.
مادرشوهر منم رفتیم خونه ش بهمون حتی چای نداد.و سریع سفره شو جمع کرد دیدم خودم.غذا تعارف نکرد گرسنه برگشتیم.هنوزم واسم سواله.ولی خب من بعد اون بهش احترام گذاشتم خودش خجالت کشید.الان جمع کرده خودشو.املت که چیزی نیست من گاهی رفتم ی کوکو بهم داده نازک مث سنگ پر زیره.بنویسم طومار میشه.