از اینکه پیچوندن
پنهان کاری کردن دروغ گفتن
و اینکه یه جوری رفتار میکنن انگار اونجا هتله
مادر منم خدمتکارشون
از اینکه جبران محبت نمیکنن وفقط توقع دارن
از اینکه برادر من یکساله پدرم فوت شده و نمیدونه اگر یکبار هم مادرشو با خودش ببره دعای خیرش باعث برکتش میشه
از اینکه مادرم ناراحت بود جیگرم سوخت بهش گفتم مامان فدای سرت غصه نخور خودم برنامه پیچینم میریم رستوران وسفر
انشالله خداکمکم کنه خودم میبرمش گردش
هرچند بنده خدا همیشه دست به جیبه و مستقله