عزیزم
من متوجه احساس شما هستم.
من در جایگاه عروس خانوادهم،چند سال پیش متوجه شدیم تولد مادرشوهرم بوده و ما دعوت نشدیم،وقتی هم که همسرم گله کرد مادرشوهرم گفته بود باباتون برام تولد سورپرایزی گرفته و من اصلا نمیدونستم مهمونها کی هستن.
چند ماه بعدش برای برادرشوهر مجردم تولد گرفتن و باز هم ما دعوت نشدیم.
جالب اینجاست که همیشه هم روز قبلش کادو رو میدادیم و تبریک میگفتیم اما برای فرداش حذف بودیم😂
نهایتا من با خودم اینجوری به پذیرش رسیدم که انگار به هر دلیلی یه سری آدمها با من حال نمیکنن و دلیلی نمیبینن صرفا بخاطر نسبتی که باهام دارن بخوان با من مراوده کنن،پس من هم آزادم که همین نوع نگاه رو داشته باشم و روزی که به کسی کادو میدم یا ازش توی خونهم پذیرایی میکنم باید صرفا بر اساس حال خوبم و انتخاب خودم باشه نه اینکه رسم و رسوم اینه یا…
الان سالهاست که از کسی سر این مسائل دلخور نمیشم چون صرفا روابطی رو ادامه میدم که از دیدن و معاشرت با طرف مقابل حالم خوبه.