ببین من پارسال باخانواده همسرم بحثم شد
هنوز باهاشون رفت وامد میکنم بخاطر شوهرم وپسرم
امسال برای بچم تولد خیلی خوب کرفتم
ولی چون خانوادش نبودن جدا با اوناهم تولد کوچیک کرفتم تا یه وقت حس نکنن خواستم لج درارم
خیلی وقته قیدشو زدم
بخدا مادرمو خیلی اذیت میکنه هیچی نمیگم
یه وقت دخالت نشه
ولی متاسفانه برای گردش همیشه اماده ان
ماهم تا الان عین خودشون نبودیم هنیشه تعارف زدیم ایناهم خداخواسته
تو خوشی ما بودن ولی مارو تو خوشی هاشون راه ندادن
منم میشم عین خودش
عزیرم من نمیخوام این بحث رو ادامه بدم چون نظر ما متفاوته و قطعا هیچکدوم قانع نمیشیم
عروس خونه پدرشو داره بی جا نیست
به خواست شوهرش میاد خونه مادرشوهر
نه فقط عروس اسی اینا بلکه کلا همه عروسا همینن اگه دست اونا باشه کلا هیچوقت نمیان
پس پسری که زنشو برمیداره میاره خونه مادرش وظیفه داره کاری کنه احترام هر دو طرف حفظ بشه
اقا من یه مادر شوهرم
هرچی فکر میکنم کار بدی نکردن خب دوست داشتن اولین تولدشونو این شکلی بگیرن
اگه خونواده شوهر هم تولد گرفتن لطف کردن دیگه چرا منت میزارید
من بارها برای عروس ودامادم تولد گرفتم وبهترین کادو رو دادم
باور کنید دوباره باخانواده خودشم تولد گرفته وبه من نگفته من حق ندارم ناراحت بشم چون خودشون این مدلی دوست دارن
اولین تولد نبود
سه ساله عقدن
مادر جان شما عروست وپسرت بیاد خونه ات
صبح یهو ببینی کارهاشونو کردن میگن میریم بیرون نهار میایم
بعد شما جایی نری بقیه بچه هاتو هم بگی بیان نهار درست کنی
بعد بفهمی اینا یواشکی رفتن گردش و فقط،برای خوردن اومدن خونه ات
بعد دروع بگن که ما امسال تولد نگرفتیم
بعد استوری هاشونو ببینی که عه پس اون روز داستان اینجوری بود
همینجوری خوشحال وخرمی؟
چرا بعضیا تاپیک رو نصفه میخونن و نظر میدن
کامل بخونین... حس میکنم توانایی خوندن کامل ندارن ولی راحت نخونده نظر میدن و قضاوت میکنن... همینا تو زندگیشون با این دست فرمون حلو میرن و همیشه حق به جانبن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز