سه سال پیش عقد کردم با علاقه ولی خب الان فهمیدم به درد هم نمیخوریم اشتباه کردم
بماند که چه سختیایی نکشیدم هنوزم که هنوزم جدا نشدم همش درگیر دادگاه و کوفت و زهرمارم
مامانم بعضی وقتا هی میگه پشتتم درستو بخون و فلان
منم پشت کنکورم دارم درس میخونم دوباره یه ماه میشه از آبان شروع کردم به خوندن
بعضی وقتا حس سربار بودن بهم دست میده امروز با خالم نشستن بهم میگن اگه شوهرت اینا اومدن برا آشتی باهاش آشتی کن برو زندگی کن
یکی از دلایل اصلی طلاقم اینه که روز اول بهم گفتن خونه جدا میگیرم ولی الان میگن بیشعوری باید با خانوادم زندگی کنی!
الان که مامانم میگه برو با خانوادش زندگی کن
بخدا خسته شدم 😭😭منم گفتم شما هر چی میخاین برا خودتون بگین تصمیم گیرنده منم که باهاش زندگی میکنم یا نه که جوابم منفیه حرف من یه کلمس طلاق میگیرم