از صبح سر پا بودم بچه هام رو راهی مدرسه کردم
اش رشته پختم
بعد رفتم دنبال پسر کوچیکه مدرسه
برای معلم پسر کوچیکه اش رشته بردم
بعد برای خواهرم هم اش رشته بردم
و برای همسرم بردم مغازش
بعد رفتم مدرسه دنبال پسر بزرگه .
از اونجا رفتم بیمارستان دنبال برادرزادم اونو هم رسوندم خونش و اش رشته هم براش بردم .
پعد رفتم پسر پسر خالم رو که باباش فرصت نداشت بره دنبالش از مدرسه بردم خونشون .
و اومدم خونه الان له له له لهههههههههه دراز کشیدم یه ساعت بخوابم که پاشم خونه رو مرتب کنم خواهرم گفته میان شب نشینی .