2777
2789
عنوان

میخوام به شوهرم ی درس حسابی بدم

359 بازدید | 44 پست

بچه ها به نظرتون به جز اجرا گذاشتن مهریه،چجوری میشه ی درس حسابی به همسر داد؟واقعا حالم بده هیچکسی رو هم ندارم باهاش صحبت کنم.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



متاسفانه تو خانواده اینطوریه که درس بده، خودشم میسوزه اون وسط😓😓😓

سلام من اسم کاربری ها رو زیاد دقت نمیکنم و تو صفحه نمیرم مگر خیلی خاص باشه، اگه از لفظ محبت آمیز استفاده کردم و آقا بودین، من منظوری ندارم. ذهنیتم اینه که همه خانومن

ی راحل میگم ک قشنگ بسوزونیش ی زندگی واس خودت بساز ک همیشه حسرتشو میخورد مثل میگفت زن فلانی خوشگله برو خشگل کن یا زن فلانی دسپختش این ی چیزایی درست کن استوری کن بعدش بحث ک باز شد بگو مشکل از تو بود ک نزاشتی این بشم وگرنه منم بلدم باشم حالا بمون تو کفش

منم اجرا گذاشتم چیکار کرده باهات؟؟

ببین قبلا ی بار دیدم با یکی از همکارای خانمش تو اینستا برای هم پست میفرستن.پست خاصی نبود ولی هرکس دیگه ای هم باشه حساس میشه.بهش گفتم سریع جبهه گرفت که مگه ما تو غار زندگی میکنیم و با دیگران معاشرت داریم و فلان.دیشب اومدم رفتم کنارش دراز کسیدم دیدم داره تو اینستا میچرخه و منم براش پست فرستادع بودم ولی هیچ واکنشی به پستام نشون نداده بود.اومدم بهش پستا رو نشون بدم هول کرد.یعنی گوشی تو دستش بود اومدم زدم تو قسمت دایرکت هول کرد.تو ی لحظه دیدم آخرین پیام برای اون همکارشه که خونده شده.حالا اینکه پیام بود یا پست براش فرستاده بود رو نمیدونم چون فقط ی لحظه بود.پست خودمو بهش نشون دادم سریع از اینستا اومد بیرون و فیلترشکنشو خاموش کرد و رفت دیوارشو باز کرد و بحثو عوض کرد اصلا.من سعی کردم به روی خودم نیارم.ولی متوجه شد دیگه.بعد که خوابیدیم از اونجایی که من وقتی ذهنم درگیر میشه خوابم خیلی سبک میشه،هی تو خواب و بیدار بودم که دیدم خوابش برد.یواشکی رفتم نگاه کردم دیدم پیامشو با اون خانم پاک کرده.منم انقدر بهم فشار عصبی وارد شد که تا ی ربع داشتم میلرزیدم.حالم واقعا بد بود.حتی اگه چیز خاصی هم برای هم نفرستاده باشن نباید پاک میکرد.منم ساعت سه نصفه شب ی چاقو بزرگ آشپزخونه برداشتم رفتم بالا سرش همونجوری که میلرزیدم بیدارش کردم و پرتش کردم از خونه بیرون.تا ی ساعت داشت پیام میداد به خدا کاری نکردم و غلط کردم پاک کردم و چیکار کنم قبول کنی و اینا.فقط به خاطر دخترم که بیدار شه و یهو نبینه باباش نیس دیگه حدود ساعت پنج بهش گفتم چون بابای بچمی حق داری بیای بخوابی تو هال.ولی آخرین شبیه که اینجا میخوابی تا تکلیف این زندگی رو روشن کنم.به خدا همین الان که دارم مینویسم جونم داره میلرزه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز