حالا دلم میخاد ازش بپرسم ولی حس میکنم ب غرورم لطمه میخوره.
کلا از رفتارام ناراضیه میگ من انتظار دارم ت قربون صدقم بری ولی ت نمیری در صورتی ک من میرم ولی ن اندازه اون. بعد خیلی شوخی میکنه خیلی از شوخیاشم ب دلم میخوره سکوت میکم گریم میگیره یا داد میزنم یا همس غر میزنم سر اون شاخی ک ب دلم خکرده ولی این انتظار داره هرواری کنه و هرچی میگه من عینه دلقکا فقط بشینم بخندم . ولی الان با اینکه مث اوله همیشه محبت میکنه ولی حس میکنم من عادی سدمه. تکراری