اسی جان عزیزم دقیقاً مشکلی که شما دارید مشکل جاری منم هست برادر شوهرم و همسرم ه شدت به خانوادهشون علاقمندند و البته این علاقه بین خانوادهشون کاملاً رواج داره ۵ تا خواهر برادند به شدت به هم وابسته
حالا من وقتی متوجه این موصوع شدم به سبک خودم توازن رو برقرار کردم
اما جاریم شکست خورد
هم همسرم هم برادرشوهرم دوست دارن تند تند به خانوادشون و مادرشون سر بزنن
و البته دوست دارن خانمشون هم کنارشون باشه
جاری بی سیاست من، هم خودش نمیره هم مانع رفتن برادرشوهرم میشه هم به خانواده همسرش بی احترامی میکته که اینها چه خبرشونه؟ چرا هر روز به تو زنگ میزنن و این باعث اختلاف شدیدترشون میشه
من با همسرم هر دفعه نمیرم اما حتما یک خوراکی یا میوه ای که دوست دارن به همسرم میدم براشون ببره یا به همسرم تاکید میکنم مراقب پول مادرشون باشن و گاهی به حسابشون پول بزنن. خب اینطوری همسرم میگه خانمم قلبا خانوادمون دوست داره اما اینکه همراهم نمیاد دلایل خودشو داره
اما برادرشوهرم، حتی اگه جاریم مریض سخت هم باشه میگه این خوشش نمیاد با خانواده من رفت و آمد کته
ببین
شاید تلخ باشه اما زندگی سیاسته.باید قلق همسرتون هم دستتون بیاد
درباره اینکه میگین رابطه رو حذف میکته، هر وقت دوباره اومد سراغتون شما کاملا حین رابطه منفعل باشین و حرکت و صدای خاصی ندین که نشانه تحریکتون باشه
اگه همسرتون شاکی شد بگین که این رابطه است یعنی یک جریان دو طرفه. نمیشه که فقط مدیریتش دست شما باشه
چون یک وقفه افتاده کمی احساس سردی میکنم
دو سری بعد چنان حرکات گرم و آتشین از خودتون بروز بدین که متوجه فرقش بشه. کاملا تفاوت گرمی و سردیتون بشه