ببین
اکثر ماهایی ک مامان باباهامون بچه های زمان جنگن همینیم
این فرهنگ غالب کشور ما بوده ک بچه باید تو سری خور باشه محبت بین زن و شوهر نباید دیده بشه بچه باید واسه زندگیش فقققط ب حرف ما باشه
بعضیامون چالشامون بیشتره بعضیامون کمتر
تو ببین میخای نسل بعدیتو چجوری بسازی
تا ۳۰ سالگیت تحت تاثیر خونادت بودی
از اینجا ب بعد میخوای دلتو و آیندتو زندگیتو ب کجا وصل کنی؟
تو فک کن من رفتم ی جایی شوهر کردم عرب نی انداخت
دانشگاهمو عمدا زدم ی جا ک فامیل ب حالم گریه میکردن
اما من میدونم دارم با زندگیم چیکار میکنم
من دوری و دوستی رو انتخاب کردم اینجوری حال هممون خیلی بهتره
من عزیزم
اونا عزیزن
ما هممون خیلی همودوس داریم
چون دوریم
چون من وابسته نیستم
چون اصن چشم انتظار محبت هیشکی دیگه نیستم
چون از ۱۸ سالگی ب خودم یاد دادم هر جا حالت بد بود حس نیاز ب محبت کردی چجوری شاد زندگی کنی و تا زمانی ک خودتو دوس نداشته باشی هیشکی دوستت نداره