اره یا بیاد چادری چیزی بده دستم خیلی خورد شدم.
هزار تا راه بود فقط باید مثل حیوون حرف میزد.
دیگه دلم نمیخواد هیچوقت ببینمش. فقط تو فکر اینم چطور یهو همه چیز خراب شد جدی ادم از یه لحظه بعدم خبر نداره.
بهش گفتم غیرت یعنی ادم نذاره کسی زنشو اذیت کنه اسم این غیرت نیست.
حتی زنگ زدم بابام اینا چون معمولا اون زودتر زنگ میزد و دروغ میگفت و اونا هم پشتش در میومدن و منو مجبور میکردن باهاش زندگی کنم اما حسابی جاده رو کوبیدم گفتم من با این دعوام شده جوابشو نمیوین دخالتم نمیکنید وگرنه میام دم در خونتون خودمو میکشم دیگه من زوری با لین زندگی نمیکنم شما میخوایدش؟ شما باهاش زندگی کنید.
وای وای نمیدونی من به شدت درکت میکنم ما هم دو طبقه ایم وچهار واحد دوسال پیش یه مستاجر اومد یعنی جیگر من له بود از دستشون خداخیرشون نده هرجا هستن شر تو راهشون باشه من یک سال تحمل کردم ولی امونم بریده شد دوستانه تذکر دادم زنه هار بود وحشی شد ابروریزی راه انداخت ولی من شوهرم اومد زنگ زد صابخونشون بعد شش ماه بیرونشون کرد خدا سر هیچکس نیاره
