من پدر و مادرم فوت شدن ،
دو ساله جدا شدم ، خواهر برادرم نه تنها باهام قطع رابطه کردن که باهاش همدست شدن که منو تا مرز روانی شدن پیش ببرن و با همدستی هم می خوان بچه های کوچیکمو ازم بگیرن و هر روز یه داستان و دادگاهی برام می تراشن ، توی این دو سال ۷۰,۸۰ بار منو دادگاه کشونده ،
ی ماه پیش منو زد در کلانتری ، مامورا هم دیدن ، من رفتم شکایت کردم ، اونم رفت خودزنی کرد و نامه پزشک قانونی گرفت ، همین امروز می خواستن بازداشتم بکنن سر شکایت این آشغال ، مجبور شدم رضایت بدم که رضایت بده و مجبورم کردن ، قاضیه از همه بی شرف تر ، هیچوقت حلالش نمی کنم ، الهی بدترین ها به سرش بیاد و واگذارش به خدا ...
طلاق بی پشتوانه خیلی سخته من دارم روانی می شم از دست آزار و اذیتاشون