نمیدونم چی شده و چطوری هس نمیتونم قضاوت کنم چون خودمم توهمون شرایطم وشاید بابرادرشوهرم عقدکردم ولی خب هیچوق نمیتونم همسرمو فراموش کنم و بانبودش کناربیام ولی ادم گاهی مجبوره تن به شرایط بده گاهی مجبوره باورکن مجبوره بخاطر بچه هاش وگرن اون خانوم هم مطمئنم ۱۳سال حاطره رو فراموش نکرده!
خیلی خیلی شرایط سختی خواهر وسطیم هنوز یه جوری اون شب با بغض میگفت کاش داداش باهاش ازدواج نمیکرد مادرم میگه هر دفعه میبینمش با پسرم انگار زخمم تازه میشه هممون ناراحتیم خیلی سخت نمیدونم واقعا ولی خیلی رفتاراش یه جوری این خیلی ناراحتم میکنه
شما بچه دارید ؟
چقد تاپیک غمگینی بود خداا🥲
انشالله همچین مرگی قسمت شوهر بی ناموس من بشه....
بله عزیزم یه پسر۲ساله دارم تازه۲۴سالمه!همسرمم۲۳سالش بود!
خب عزیزم معلومه تااخرعمر تااخرین نفس یادتون نمیره که یادهیچکس نمیره ولی بنظرم مادرتون باید احساس خوبی داشته باشن چون نوه هاش پیش مادرشون هستن و اینکه هیچکس مثل عموشون براشون نمیشه وپدری نمیکنه همینکه عموشون هواشون رو داره خیلی هس حالا نمیدونم شاید زنداداششتون باعث این رفتارتون شده ولی هرچی هس امیدوارخوشبخت بشن چون میدونم سرنبود همسرشون چقد عذاب چقد اذیت شدن!
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز