سلام امشب خیلی داغونم از موقعی که شوهرم اومده خونه همش بهم میگه تو تنبلی همش نیش و کنایه میزنه باهم دعوامون شد من دستاشو گرفته بودم گریه میکردم که اذیتم نکنه اما اون پرتم کرد حتی گفت نمیخوامت دیگه لباسام از کمد پرت کرد خیلی حقیر شدم بعد گفت برو خونه بابات منم هرچی گفتم اذیتم نکن خدا نابود میکنه اصلا گوش نکرد بعدش باز آروم شد گفت ببخشید اشتباه کردم ولی من داغون شدم همش گریه کردم هنوزم دارم گریه میکنم نابودم کرده زیر چشام و بالای چشام دون ریز قهوه ای زده خیلی حالم خرابه داغون شدم اون راحت گرفته خوابیده من دارم گریه میکنم