من ۱۴ ساله همسایه ام . جلوی یه پیشکسوت از سختی حرف نزن 😉😁
شوخی کردم عزیزم من کاملا میدونم شرایط چه جوریه می دونم که خیلی بستگی به ادما داره که شرایط این سبک زندگی سخت نشه . ولی شرایط شوهر شما خاصه مادرش فقط یه فرزند داره معلومه وابستگی زیاده . شما باید یکم زومتو روی مسائل ریز کم کنی وقتی حساس نشی کمتر هم ازار می بینی . من نمیدونم معنویت در شما در چه حده ولی واقعا یه وقتایی اگر سقفتو اسمون بذاری اگر به خاطر خدا ندیده بگیری و بگذری و ببخشی انقدر خدا قشنگ برات جبران میکنه که خودت حالت خوب نیشه این واقعا شعار نیست . خدایی نکرده شوهرتو به مرحله نرسونی که بین شما و مادرش گیر کنه چون دوتاتون تک هستید براش ولی در نهایت رشته بین خودش و مادرش رو نمیتونه صد درصد قطع کنه اون وقت شمایی که ضرر میکنی .ولی اگر در احترام و حتی محبت به مادرش شما پشتیبانش باشی و درکش کنی میشی مونس و پناه امنش . ادمی که درکش میکنه و جایگاه خودت خیلی بالاتر میره
اتفاقا منم مثل توام.تنهایی هامو خیلی دوس دارم.ذاتا زیاد اهل رفت و امد نیستم.بعصیا هرروز میرن خونه مادرسون من شاید هفته ای یه بار دوساعت برم برگردم زود.
ولی وقتی تو به ساختمان هستین کاریش نمیشه کرد.اونم نباید دیگه هرروز و هرساعتی پاشه بیاد.
چی بگم والا.از یه طرف میگم گناه داره یدونه پسر داره.ازیه طرفم میدونم سخته
واقعا خودمم دیگه نمیدونم چکار کنم.
ای کاش خودش به اندازه میرفتو میومد تا منم عزتشو بیشتر داشتم .
بخدا اگه به اندازه بره بیاد احترامشو بیشتر از مادر خودم نگه میدارم.
به همسرم گفتم بخدا از قدیم راست گفتن دوری دوستی میاره ، گفتم اگه رفتو آمدمون به اندازه بود رومون به روی هم باز نمیشد.
گفتم در هفته دو شب ما بریم دو شبم مادرت بیاد و سه روزم تنها باشیم تا بینمون ناراحتی به وجود نیاد اما مادرشوهرم اصلا مراعات نمیکنه
شوهر منم همینه فقط کادو سالی یکبار میخره اما
در مورد مادرشانقدر کارای مامانشو توضیح داذم براش که میدونه چرا از مامانش دوری میکنم ...بیخیال شده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز