2777
2789
عنوان

خودکشی تنها راه یه ک مونده برام

908 بازدید | 53 پست

من 23سالمه 7ساله ازدواج کردم و یه بچه 4 ساله دارم  از اوایل ازدواج کلی مشکلات و اختلاف فرهنگی داشتیم ک من چون بچه بودم به چشمم نمیومد و فقط دنبال احساسات و عشقی ک بهش داشتم بودم و چشممو رو همه بدیاش و محدود کردنش و اذیتاش بستم تو این یالها بارها تا مرز جدایی رفتیم و باز برگشتیم به هم چون خیلی عاشقش بودم تا این آخرین دعوامون ک گفت برو و من دیگه کامل بفکر جداشدن افتادم و گفتم دیگه بسه هرچقدر تحقیر شدم.

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من بفکر طلاق بودم کاملا جدی و مصمم بودم و بعد از گذشت یه تایمی همسرم اومد در خونمون ابراز پشیمونی کرد گریه کرد و گفت می‌دونه چقد در حقم کوتاهی کرده گفت پشیمونه و فرصت میخواد گف هرچی بگم قبول می‌کنه و همه چیو درست میکنه

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/
خودکشی یعنی اون دنیاتم باید عذاب بکشی بینهایییییییت بیشترررر از الانت ...واقعا نمیدونم چرا فکر میکنی ...

تا تهش بخون بعد خودتم میگی تو چرا زنده ای 

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/

منم بخاطر بچم بهش فرصت دادم و گفتم حاضرم باهم بریم مشاوره. حدود پنج شش جلسه مشاوره رفتیم اوایل همه چی عالی بود و من دوباره بهش اطمینان کردم ولی جلسه آخر مشاوره  باز آقا زد زیر همه چی ک آره من مردی نیستم بذارم زنم آزاد باشه و کار کنه و فلان و فلان... جلسات مشاوره رو قطع کردیم

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/

خب چرا جدا نمیشی؟پس اون بچه چی؟ جدا شو بچتم پیش خودت بزرگ کن

وقتی ادم بفکر خودشکی میافته یعنی زنده بودن با زنده نبودن براش فرق نمیکنه پس لاقل برای چندبار هم که شده تلاش کن برای تغییر دادن اوضاعت

همین الان میلیونها سلول دارن برا هرلحضه زنده موندن تو خودشون به اب و آتیش میزنن پس توام لاقل یه حرکتی بزن

و من موندم و یه امید ک دوباره ناامید شده بود و این خیلی برای من سنگین بود چون من با نبودش کنار اومده بودم گریه هامو کرده بودم و شرایطو قبول کرده بودم ک یهو سر و کلش پیدا شد و باز دلمو هوایی کرد و باز محکم کوبوندش زمین. اینجا من خیلی شکستم و گفتم نمی‌ذارم دیگه قلبمو بازی بده و رفتم درخواست طلاق دادم اونم راضی بود. چن ماهه کارمون کش اومده ولی هنوز هیچی به هیچی

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/

من یه پسری رو میشناختم ک قبلا رل یکی فامیلامون بود و من اتفاقی دیدمش و بعد گفت آره یه شرایطیو جور کن من فلانیو یبار دیگه ببینم و این حرفا.منم گفتم باشه ایدیشو گرفتم ک بهش خبر بدم. و با گذشت زمان ارتباط ما تبدیل به رفاقت شد

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/

و من ازین صمیمیت میترسیدم چون حس میکردم دارم بهش علاقمند میشم چون این آدم خیلی شبیه منه میتونم بگم کپی خودمه.گذشت و یهو این آدم خودشو کمرنگ کرد و دیگه زنگ نمی‌زد پیام نمیداد فاصله می‌گرفت.منم گفتم خب مهم نیس منم دیگه پیگیرش نمیشم.

حساس نشو کاربری دست سه نفره :/
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز