2777
2789
عنوان

مامانبزرگم ی سه ماه پیش بهم طعنه زد

256 بازدید | 22 پست

من و پسرعموم هردو کنکوری بودیم،

من همیشه زرنگتر بودم،ک تقریبا همه خانواده میدونستن(زن عموم دبیرمون بود،اون همیشه به همه میگف)

ولی خب اون پسرعموم با سهمیه فرهنگیان قبول شد،من نشدم(من کلا برا کنکور فرهنگیانم چیزی نخونده بودم)

از اون موقع همش به من طعنه میزد،مثلا میگف انقد تلاش کردی این وقت اخرش چی شد؟

یا مثلا هرروز میپرسید توهم باید مث ..معلم میشدی

منم از شهریور دیگه نرفتم پیشش،بابامم خیلی ناراحت شد از مامانش،اصلا دیگه چیزی نگف ک برم خونشون

الان حالش بده..

دیگه اخیار خودشم نداره

برم؟

البته بخاطر این مورد تنها نبود،همیشه از بچگی ک با دوتا پسرعمو دیگم همسن بودیم،اونارو چون پسر بودن بیشتر دوست داشت،کلا بدجنسه

ملیکا،با افتخار شیرازیم🤗

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چه ربطی به موضوع تاپیک داشت

همه تایپکامیادواین سه کتابومعرفی میکنه

لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم  خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام  دعاکنید 
مادربزرگ پدری منم خیلی فرق می‌داشت الان رو تخت بیمارستان افتاده هوشیاری ندارن ولی من ملاقات رفتم

من خیلی دلم گرفته ازش

همیشه منو مسخره میکرد که لاغر و قد کوتاهم،یادمه انقد میگف به مامانم ک چیزی نمیدی این بچه بخوره،مامانم همیشه با گریه برمگیشت

درصورتی ک وحشتناک میخوردم،ولی چاق نمیشدم،بعد از بلوغ از همین پسرعموهام بلندترم

این به کنار،من همیشه تو درس و ورزش و هرچیز دیگه ای از همشون موفق تر بودم،جز کنکور

اما نمیدید منو


ملیکا،با افتخار شیرازیم🤗
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز