اومد خونمون شوهرم سرکار بود
این اومدنش هم فقط بخاطر لین بود که تکواندو میره باشگاهش کوچه کناریه ماعه..دو ساعت زودتر اومد که خونه منم بیاد
خلاصه اومد خونمون کلی حرف زدیم و اینا بعدش اخراش بود که شوهرم از سرکار اومد
با شوهرم هردو سلام علیک کردیم و برای اینکه راحت باشیم رفتیم اتاق
هیچی دیگه تا وارد اتاق شدیم سریع موهاشو میزون کرد و لوازم آرایش منو برداشت یه خورده خودشو ارایش کرد
منم حس بدی گرفتم خب اون همه راه که خونشون از ما دوره آرایش نداشت بعد باشگاهش که کوچه کناری ما بود بخاطرش ارایش کرد
حقیقتش حس بدی گرفتم ازش
خودمم یه خورده آرایش کرده بودم