2777
2789

قضیش مفصله..این دو سالی که من متاهل شدم خیلی بحث بینمون پیش اومد طوری که یه سری به مدت ۳ ماه باهم کات بودیم بعد دوباره اوکی شدیم

اما باز رفتارای عجیب غریب و سمیش داره تکرار میشه

انگار این رابطه جز وایب منفی چیز دیگه ای نداره و تمومش کنم بهتره اما نمیدونم چجوری که ناراحت نشه..اخه اون یکی رفیقش هم سر همین رفتاراش چن ماه پیش کات کرد باهاش ناراحت شد..حس میکنم منم کات کنم خیلی ناراحت میشه..

اما واقعا نمیتونم ادامه بدم چون مجرده اصلا زندگی متاهلی منو درک نمیکنه اصلااا!!

اگه خواستید میتونم تعریف کنم اما یه خورده طولانیه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا؟ چی میگه مگه که بحثتون میشه؟منم یه رفیق داشتم وارد جامعه شد و هی میرفت تو رابطه و این اذیتم میکرد. نه که از سر حسادت ها ، دوست نداشتم اسیب ببینه. سر همینم کات کردیم😀اما شما که دیگه ازدواج کردی مشکل دوستت چیه پس

قضیه ازین قراره که دو سال پیش وقتی من نامزد بودم حضوری مدرسه نمیرفتم و غیر حضوری میخوندم و فقط موقع امتحانا میرفتم مدرسه..تو این مدت که حالا با یکی دیگه صمیمی شده بود و همش با اون میرفت بیرون و به من حتا پیام ساده هم نمیداد..اینا به کنار اصلا اینا مهم نیس چون همین چن ماه پیش همون رفیقش باهاش کات کرد

من نمیگفتم با اون دوس نباشه..میگفتم در حین اینکه با اون رفیقه به منم گه گداری حداقل یه پیام بده بدونم براش ارزش دارم همین

حالا این قضیه به کنار بحث اصلی ما سر این بود که مثلا از هر ۳ بار شوهرم یه بار اجازه میداد برم با رفیقم بیرون یا برم ببینمش این رفیقم میگف اره اصلا نامزدت اجازه نمیده نامزدت اینجوریه اونجوریه و این حرفا..بعد حتا شروع کرد به فحش دادن بهش

قضیه ازین قراره که دو سال پیش وقتی من نامزد بودم حضوری مدرسه نمیرفتم و غیر حضوری میخوندم و فقط موقع ...

بعد منم خب طبیعتا ببینم یکی به کسی که دوسش دارم فحش میده ناراحت میشم دیگه

خلاصه بحث حسابی شد بینمون من گفتم خب من متاهلم باید درک کنی که الان زندگی شلوغ تری دارم همیشه وقتم آزاد نیس بعد اوایله زندگیه طبیعیه شوهرم غیرتی شه نزاره من با تو مجردی برم بیرون با فلانی هم که رفیق شدی حسابی خبری از من نمیگیری اصلا بعد تازه به شوهرمم فحش میدی

خلاصه بحثمون شد بعد حرف کات اومد وسط اونم خیلی راحت گفت کات کنیم..انگار دنبال بهونه بود

دو ماه بعد کاتمون عروسیم بود خب طبیعتا وقتی باهاش کاتم که عروسی دعوتش نمیکنم..بعد اصن عروسی راه دور هم بود شهر خودمون نبود شهر شوهرم اینا بود

بعد منم خب طبیعتا ببینم یکی به کسی که دوسش دارم فحش میده ناراحت میشم دیگهخلاصه بحث حسابی شد بینمون م ...

بعد یه ماه بعد عروسی اومد بهم گفت عروسی کردی بسلامتی؟ گفتم اره..گفت دعوت نکردی و اینا..گفتم خودت میدونستی عروسی من دو ماه دیگس پس چرا باهام کات کردی..بعد خب اگه پشیمون بودی چرا حداقل یه هفته قبل عروسی نیومدی تا دعوتت کنم؟

یه خورده حرف زدیم بعد آشتی کردیم..چون گف اگه عروسی هم دعوت میکردی چون وسط هفته بود و راهش هم دور بود و بابام و داداشم سرکار میرفتن نمیتونستیم بیایم

یه سری هم بعد عروسی اومد خونمون که اونجا هم یه اتفاقی افتاد

نمیخوام زخم زبون بزنم ولی احساس میکنم دوطرف بچگانه رفتار کردن 


آنکس که بداند و بخواهد که بداند/خود را به بلندای سعادت برساند/آنکس که نداند و بخواهد که بداند/جان و تن خود را ز جهالت برهاند/آنکس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند /آنکس که نداند و نخواهد که بداند/حیف است چنین جانوری زنده بماند!
بزار بقیشو بگم بعد

خب

آنکس که بداند و بخواهد که بداند/خود را به بلندای سعادت برساند/آنکس که نداند و بخواهد که بداند/جان و تن خود را ز جهالت برهاند/آنکس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند /آنکس که نداند و نخواهد که بداند/حیف است چنین جانوری زنده بماند!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز