شوهرم و برادر شوهرم ی کار مشارکتی دارن ولی تمام مسولیت این کار بر عهده شوهر منه و برادر شوهرم چون خودش کارمنده رفته ی شهر دیگه هم انتقالی گرفته و روی زندگی ما تاثیر گذاشته چون شوهرم مدام خستس از فشار کار و من اصلا از زندگیم راضی نیستم چون ب نیاز های منو بچه هام نمیرسه و همیشه تنهاییم و بهش گفتم شغلتو عوض کن از طرفی رابطم با خانوادش شکر ابه و من خودم قطع ارتباط کردم و تو ی ساختمونیم جاریم هم میدونه من ناراحتم ناراضیم وقتی میاد خونه ما همش با شوهرم حرف میزنه و خیلی پرو هست طوری رفتار میکنه ک تو اهمیت نداری و چون شوهرم همه کارای برادر شوهرمو برعهده گرفته خیلی هواشو داره مثلا منم داره بهم فشار میاد این وسط نمیدونم حرف هامو درک میکنید یا ن بگید چی کار کنم