دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
🖤 پسرعزیزم ،به پهنای صورت برات گریه کردم غمو هدیه کردم به قلبم برات نذر کردم بمونی تا تسکین شه دردم 🖤همیشه یه زخمی باهامه که هیچ وقت دیگه خوب نمیشه،کسی جات نمیاد چون اینقدر مثله تو محبوب نمیشه🖤چجوری تونستی نمونی تا من اشک نریزم ،خدا دید که مردم تا گفتی خدافظ عزیزم🖤
دعا کنید زندگی محمدجواد خوب شه و به ارزوش که داشتن خواهربرادر هست برسه
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازهی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن میرسد میبیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش ضعف میرود و دیگر نمیتواند پلهها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطرههاست که روی دوش آدم سنگینی میکند.». از کتاب چهل سالگی ناهید طباطبائی