2777
2789
عزیزم یکی از کسایی که جریانو میدونه برگشت گف تو چرا از ایران بری اون کراشت از ایران بره دیگه این حرف ...

گنگ گفتی با این حجم از اطلاعات نمیشه اون ینفر رو فهمید که 

وضعیت پرنسس هامون 🧔‍♀️🤣
گنگ گفتی با این حجم از اطلاعات نمیشه اون ینفر رو فهمید که

یع نفر که کراشمو میشناسه و میدونه من دوسش دارم برگشت بهم گف تو چرا از ایران بری اون باید از ایران بره 

منم نفهمیدم منظورش چیه

چون من میخام به خاطرش از ایران برم شاید فراموشش کنم 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



آره شاید تحصیلی

هروی هست برو زندگی کن به فکر هیچی نباش 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

هروی چیه

هرچی هست 

خدا لعنت کنه کیبردمو

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

یع نفر که کراشمو میشناسه و میدونه من دوسش دارم برگشت بهم گف تو چرا از ایران بری اون باید از ایران بر ...

خواسته خودشو چایی شیرین کنه یه چرتی گفته 

وضعیت پرنسس هامون 🧔‍♀️🤣
به نظرت اینکه بخام برم کار احمقانه ایه؟

نه دیونه ای چرا باید احمقانه باشه؟ اینجا میخوای بمونی چیکار اخه؟ 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

من هیچ علاقه ای به رفتن ندارم ولی به خاطر اینکه این عشق از سرم بپره میخام برم

چند سالته؟ 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

یا خواسته تو چشمت بیاد یا تنفرشو از کراشت با حسادت گفتهیا کلا شوته فقط خواسته یچی بگه

آره شایدم منظورش این بوده اون بره که تو دیگه بهش گیر ندی

آخه من چند بار بهش اعتراف کردم که دوسش دارم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  5 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  7 ساعت پیش