شیرینی گرفتید رفتید خونه مامان باباها
یا فقط زبونی گفتید😁
منم رووم نمیش😓
شیرینی گرفتیم بردیم خونه ننه ش
من شوهرم برگه رو گذاشت رو اپن مادر شوهرم اینا خندید اونا هم باز نکرده فهمیدن
یعنی من منتظرم فقط اونروز بیاد😢😢😢
عزیزم برای منم دعا کن دامنم سبز بشه💚
هیچ کاری نکردم
البته اینکه مجردم هم بی تاثیر نیست
اینقدر هول بودم تلفنی گفتم😂بعدا پشیمون شدم
هیچی از حال نزارم فهمیدن
منکع فعلا نگفتم روم نمیشه
من میخوام لباس نوزاد بخرم کادو کنم بدم مامانم باز کنه 😂
من که‌همون‌روز تصادف کرده بودم با ماشین و شوهرم خارج شهر بود به پدرم زنگ زدم که بابا تصادف کردم و افسر داره میاد و اینا بیا اینجا که با مادرم اومد و همونجا به مامانم گفتم ازمایشم مثبت شده بود داشتم میرفتم سونوگرافی😂
و بعدش هم ویار وحشتناک داشتم و حالم بد بود و‌همش بالا میاوردم که مادرشوهرم‌بهم گفت نکنه نی نی داری ؟ که گفتم اره 😂
به همین صورت همه فهمیدن از همون روز اول😂
شام درس کردن بوی گوشت و پیاز اذیتم کرد
گذاشتن جلوم قاشق اول حالم بد شد
بعد گفتم که میگم بعدا چرا نمیتونم بخورم (جلو پسراش روم نمیشد بگم )
بعد رفتنی گفتم 😄
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز