میفهممت
خودم مشکل داشتم تو زندگیم ولی فقط بخاطر اینکه به این حال و روز نیفتم وایسادم پای زندگیم
اگه مرد بچه رو نده ، بچه ها بعد طلاق به معنای واقعی آواره ان
مدام بین اعضای خانواده شوهر پاسکاری میشن
هر کی از راه میرسه هرجور که دلش میخواد باهاشون حرف میزنه
گاها کتکم میخورن ازشون
از فکر اینکه جاریام و مادرشوهرم بخوان بچه هامو پاس بدن خونه هم آتتتتتیش میگرفتم ، گفتم منکه بعد طلاقممیخوام بسوزم ، پس لااقل بالا سرشون باشم بسوزم
مال که بی صاحاب بشه هر کی به خودش اجازه میده یه دست درازی بهش بکنه