یک ماهه عروسی کردم قرار بود شوهرم تا دو ماه بهم دست نزنه چون من دوسش ندارم خواستم تو این دوماه خانوادمو راضی کنم که بزارن جدا شم
یه روز مامانش انقد بهش گیر داده بود که ارع ما دستمال میخوایم و اینا تو مرد نیسی رفته بودن رو مخش اومد سراغ من گفت بیا انجام بدیم چیزی نمیشه من تا ته انجام نمیدم و اینا وقتی انجام داد کلا چند ثانیه بود نذاشتم ادامه بده ولی خو پردم ارتجاعی نه درد داشتم نه خونریزی حتی روزای بعد هم خونریزی نداشتم رفتم دکتر گفت یه پارگی کوچیک
حالا حس میکنم اشتباه کردم گذاشتم این کارو کرد زندگیمون مثل آدمای عادی نیست اصلا همش دعوا الانم دعوا کردیم هیچ بهم محل نمیزاریم دارم گریه میکنم بیشتر بخاطر اینکه دخترونیم رو بیخودی بیخودی از دست دادم بیاید حرف بزنید باهام