شوهرم بچه میخواد من میترسم

من دوتا بچه دارم اما انقد دوران بارداری و زایمان و پس از زایمان رو دوست دارم ک واقعا گاهی ب بچه سوم هم فکر میکنم

زمان بارداری بدن مورفین و هورمونهای شادی اور و ضد درد ترشح میکنه واسه همین افسردگی رفع میشه علت اینکه بعد فارغ شدن افسردگی بعد زایمان میگیرن همینه چون بعد وضع حمل دیگه اون هورمونها ترشح نمیشه بدن حس کمبود داره چون بدن بهشون عادت کرده واسه همین بعضیا یه مدت افسرده میشن 

بببین  من با این  که  یکی  دارم و الن شوهرم میگه  بچه  دوم  مو به تنم  سیخ میشه   بلایی که بچه   بعد دنیا اومدن  سر ادم میاره   تو بارداری  زایمان   هیچه    بارداری  سختی داره   دکتر مراقبت  ولی خب  شیرینی هایی هم داره   برا زایمانت هم از الان بگو  فقط  سزارین  میخوای و بیمارستان خصوصی   اگر پولشو نداره   یه فکری  بکنه   بعد حامله  بشی  منم از زایمان در حد مرگ  میترسیدم  رفتم سزارین   عالی بود  عالییییی درسته بعدش  درد  داری  ولی   خوبیش  اینه هی نمیان  معاینه ات کنن  لنگت  جلو همه باز نیست خون  کثیفی  درد جر خوردن  دوختن   اه  

میشه بگی چیشد شوهرت سرد شد و دلیلش چیه؟:منم از این قسمت قضیه میترسم

منم مث توام اسی. فقط افسردگی و ندارم وگرنه بقیه فکرام مث توعه

برای هر خواسته ای که دارید قرآن رو به فارسی از اول قران تا آخر قران در مدت ۱۵ روز طوری که گوشتون صدای شما رو بشنوه بخونید تا با صدای خودتون به انرژی های ایجاد و خلق خواستتون وصل بشین چون فهم معنای قرآن اعجاز داره و در طول این مدت روزانه ۲۰۰۰ ذکر اللهُ غَفور بگین که انرژی های منفی قبل از شما قطع بشه و خواسته هاتون متجلی بشه انشالله 

برای هر خواسته ای که دارید قرآن رو به فارسی از اول قران تا آخر قران در مدت ۱۵ روز طوری که گوشتون صدای شما رو بشنوه بخونید تا با صدای خودتون به انرژی های ایجاد و خلق خواستتون وصل بشین چون فهم معنای قرآن اعجاز داره و در طول این مدت روزانه ۲۰۰۰ ذکر اللهُ غَفور بگین که انرژی های منفی قبل از شما قطع بشه و خواسته هاتون متجلی بشه انشالله 

با همسرت برو پیش مشاور اگرم نمیاد خودت برو 

 خب چرا واقعا با درون خودت روبه رو نمیشیواقعیتارو بپذیر خیلی لذت بخشه شما رسالت اینو داری ک یه انسان دیگه و تو رحمت شکل. بدی و دنیا بیاری 

واقعا شیرینه من و قکز میکنم باید با درون خودت آشتی کنی و بپذیری زندگیتو همسرت هم آرزو پدر شدن داره 

حق و دوطرفه ببین 

زایمان هم طبیعی بودم یک آمپول توی سرم برام زدن خدا شاهده خوابیدم وقتی بیدار شدم ک پرستار گف چقد سنگین خوابی پاشو بچه تو شیر بده