ی مدت مشکلات مالی خیلی بهمون فشار اورده شوهرم تمام وقت تو اسنپ ،از اون موقع من دل شاد نیستم مثلا شوهرم میگفت سه تا خانم سوار کردم بردم شهرکرد ی ریز تو راه حرف میزدن خوب ببینید سه نفر که عقب نمیشینن مطمئنن ی خانم جلو بعد میخواد با پشتیش حرف بزنه باید به سمت همسر من بشینه این فکرا دلمردم کرده حالت افسردگی دارم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ناحله الجسم ینی نحیف ودلشکسته میری♥ جوونی اما مادر پیری،بهونه ی سفر میگیری♥ باکیه العین ینی بارون غصه ها میباره♥ چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره♥ منحده الرکن ینی توان برات نمونده بانو♥ کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو♥ معصبه الراس ینی بستی سری رو ک پردرده♥ رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده♥ جوری لگد خوردی ک نمیتونی بلند شی از جات♥ جای غلافه رو با زوهات داری میری کنار بابات♥ هیچکسی ای وای من نگفت تو کوچه ب اون کافر ♥ نزن زن رو جلوی شوهر بمیره زینبت ای مادر♥ وای مادرم
اگه بخواد این کارو بکنه تو استرس بگیری و حالت بد باشه مانعش نمیشه
اگه هم نخواد این کارو بکنه که دیگه هیچی.
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮