در کل، استرس در حد نرمال و معقول خوبه؛
در حدی که ما رو وادار کنه کار رو استارت بزنیم!
در نظر داشته باشید که ...
به عنوان یک انسان ما مجموعهای از تمامی احساسات هستیم و احساسات منفی نیز بخشی از وجود ما هستند، یا به تعبیر دبی فورد: «گنجهای درون ما.»
منظورم این بود که ...
باید به این درک درونی برسید که اتفاقات بیرونی،
تعیین کننده احساسات درونی شما نباشند،
یعنی شما بسط نشنید یه جایی و بگید که تا بیرون اون اتفاق خوبه نیوفته من هیچ کاری انجام نمیدم.
شما ایگوی درونتون نیستید ...
ببینید، توکل ...
یعنی تو در عین اینکه خواستهای قلبی داری؛
در حد توانت تلاشت رو بکنی و نتیجه رو به خدا واگذار کنی!
یعنی به خدا اعتماد کن که همیشه بهترین ها رو بهت میده!
«هر اتفاقی که میافتد، خیر مطلق و برکت زندگی من است.»