ای خدا مادرشوهرا چه مرگشونه....منم خیلی بدم میگه جلوم کلی حرف بارم میکنه بارها بخاطر چرت پرت هاشون شوهرم انداختن به جونم....بعد ۱۲ سال دیگه شوهرم خداروشکر آدم شد دیگه به حرفاشون اهمیت نمیده..... الان چندساله شوهرم پخته شده و هوامو داره....مادرش از حسودی میخاد بمیره یکسره طعنه میزنه که بچم ازم گرفتی زحمت میکشی پسر واسه مردم بزرگ میکنی...جالبه شوهرم تا پارسال همه ی کارا شون انجام میداد...الان دیگه نمیتونه درگیر گرفتاری هاشه....یکسره غر میزنه البته فقط جلوی من که منو بسوزونه جلو شوهرم خیلی خوب و موذی رفتار میکنه....منم نمیخام عصاب شوهرم خراب کنم هیچی نمیگم ....رهاش کردم یه گوش در یه گوشم دروازه....مهم شوهرمه که واقعا دوستم داره....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بلهو هر وقت میره اونجا از این رو ب اون رو میشه میاد جنگ راه میندازه و دقیقا حرفای مامانشو میگه
بهترین کار اینه که نشنیده بگیری و ظاهر خودت جلوی شوهرت حفظ کنی....نشون نده که از عفریته خانم متنفری...حتی شده سوری یه کادو بگیر بگو برو هدیه بده مادرت.... شوهرت که کنارت باشه دیگه حرفاشون مهم نباشه برات