بچه ها من یچیزی تو مایه های حبیب تو لیسانسه هام
بعد مثلا فک کنید این آخریا رو ینفر کراش بودم
قشنگ خودمو تو لباس عروس کنارش تصور میکردم
یهو فهمیدم متاهله
تا چند روز حالم بد بود
حالا یه همکار آقا دارم کلا گرم و صمیمیه
بخدا که دارم عاشقش میشم منه خررررر
کم مونده عشقم صدات کنه یارو
مثلا صداش میزنی میگه جونم
یا اونروز یچی تعریف کردم برگشت گف عسیسم
مثلا یکاریو میخوام بکنم میگه بذار من انجامش میدم
فشارم افتاد سر کار سریع اومد فشارمو گرفت و حتی میخواست شکلات بذاره دهنم
کلا همین مدلیه
ولی منه خنگ دارم دوسش میدارم 😔
چیکار کنم آخه ؟
نگید مخش کن آخه داره کارای مهاجرتشو میکنه