2777
2789

فکر کنم سال اول راهنمایی بودم خاله کوچیکه من اون موقع اگر با سن الانش نسبت به من حساب کنی اون زمان ۲۷ سالش بود و اون زمان ۵ ، ۶ سالی بود ازدواج کرده بوده ..

«خاله کوچیکه من هنوزم از اون زن ها مهربون، ساکت، مظلومه که کاری به کار هیچکس نداره نه به کسی حسودی میکنه نه بد کسیو میخواد نه از کسی کینه به دل میگیره نه پشت سر کسی حرف میزنه ..زبانش شیرین ترین زبان دنیاست..دلش برای همه کس و همه چی میسوزه.. کافیه یک حیوان یا پرنده ناقص یا ببینه یک هفته گریه می‌کنه چه برسه به آدمای اینجوری..سریع گریه اش میگیره حتی تو یک صحنه معمولی فیلم و سریال..از اوناست وقتی بچه ها کار میبینه هم براشون گریه می‌کنه هم کمک.. کافیه سرش داد بزنی یا باهاش بحث کنی سریع دلش میشکنه و گریه اش میگیره..»


خلاصه خاله ما در اون چند سال که ازدواج کرده بود ۲ بار باردار شده بود و بچه اش سقط شد دکترها گفته بودن نمی‌تونه بچه دار بشه هر وقت باردار بشه بچه می‌افته

بعد از اونجایی که شوهرش عاشق بچه بود

خاله ام اومد خونه پدر بزرگم و خونه زندگی ترک کرد

می‌گفت نمی‌خوام این مرد پای من بسوزه و حسرت بچه به دلش بمونه منو طلاق بده و زن بگیره

آخه شوهرش تک پسر خانواده اش بود و می‌گفت نمی‌خوامم خانواده شوهرم حسرت نوه پسری به دلشان بمونه..

هرچی اومدن سراغش برنگشت تقریبا یک ماه بود قهر کرده بود و به خانواده شوهرش و شوهرش اجازه نمی‌داد بیان تو خونه پدربزرگم و جواب تماسشانم نمی‌داد


یک روز من اون زمان سال اول راهنمایی بودم همه امون خونه پدربزرگم بودیم یهو بدون هیچ اطلاع قبلی شوهر خاله ام اومد تو..کاملا بی‌خبر اومد خودشم در حیاط رو با زور باز کرده بود چون همه جا خوردن وقتی دیدنش (دقیقا یادمه)... اومد جلو.. جلوی خاله ام رو زانو هاش نشست.. دست خاله امو بوسید بهش گفت بچه که هیچ تمام دنیا را با تو عوض نمیکنم بچه می‌خوام چکار اگر تو توی خونه نباشی.. فکر می‌کنی طلاق بگیری من میرم‌ زن میگیرم ؟ اگر نیای خودت میبینی تا آخر عمرم تنها می‌مونم ..


بعد دستش گرفت بلندش کرد برد

نه وایساد شام بخورن نه چایی نه چیزی

رفتن و الان که ۱۵ سال از اون روز می‌گذره جز خوشبخت ترین ، عاشق ترین، مهربون ترین زوج های هستن که دیدم

عاشق اینم برم خونه اشون هم خاله ام که گفتم چجوریه

هم شوهرش از خاله ام مهربون تر 



این صحنه رو من ۱۵، ۱۶ سال پیش دیدم هنوزم عاشقانه ترین صحنه زندگیمه هنوزم کاملا با تمام جزئیات یادمه این‌قدر اون صحنه رو دوست داشتم 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



اوخیییییییییییییی🥺😍



لطفا برای امضام 💔🥺 ی صلوات بفرستین بش برسم🥺🥺😭

دعا میکنی بش برسم؟ خیلی سختی کشیدم بخاطرش..یه صلوات برام بفرس  امام حسین تورو ب رقیه ات تا محرم حاجتمو بده دارم جون میدم😭😭😭دعا کن اگ ازدواج کرد هیچوقت اون روز منی نباشه تو این دنیا .چون مجبورم با خنده و شادی برم عروسیش نمیشه نرم ...خیلی بده دعام کن .خدایا امام زمان معجزه کنین برام😓.امام رضااااا تورو ب خدا کمکم کن دست تو دستش بیام حرمت.خدایا توروخدا

وای ننم😍😍

میشه لطفا پست های منو لایک نکنید به هیچ عنوان لطفا... و اینکه اگه ناخواسته توی تاپیکی بحثی پیش میاد و ناخواسته کسی ناراحت میشه از صحبتهام پیشاپیش عذر خواهم حلال بفرمایید.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز