ما خارج دانشگاه اولین بار همو دیدیم، بحث باز شد فهمیدم ی درسو با ما داره، فیزیو پات بود من علوم پایه، برای همین فقط ی درس
بعدش من تو نگاه دوم ک تو دانشگاه دیدمش، رد دداده بودم از بس میخواستمش
نامحسوس امار کلاساشو در میاوردم، هرجا میدیدمش میرفتم سر حرفو باز میکردم، خیلی کم حرف و سر ب زیر بود، سخت بود ارتباط😂
بعدش شمارشو گرفتم، البته مستقیم نگفتم شماره بده ها😂گفتم ایدی ای چیزی، ب بهونه درس، گفت ایدی ندارم شماره دارم
بعدم ب بهونه همون درس مشترکمون پیامش دادم، خودشم تا ی جاهاااایی همکاری میکرد
یهو گفت پیام ندیمو فلان
منم طاقت نیاوردم، همه چیو گفتم
ک ازش خوشم میاد
اونم گفت ی حسایی داره و...
بعد اینکه خودمون ی سری حرفارو زدیم ب خانواده ها گفتیمو بعدم خواستگاریو...
الانم نامزدیم🥹