2777
2789

قبلا خیلی گرم بودم مهربون و باحوصله بودم 

الان ی مدته مثلا یکی دوماه دیگ ن حوصله دارم نه دلم میخواد خیلی بغلم کمه ن بوسم کنه مثل قبل لذت میبرم در کل دیگ دلم نمیخواد خیلی نزدیک باشم البته ب غیر از این از خانواده خودمم حتی ی ذره دوری میکنم اصلا حوصله آدمارو ندارم جدیدا امروز داشتم فک میکردم 

دیشبم شوهرم میگف جرا اینجوری شدی ی مدته همش دوری میکنی 

دلیلی نداره واقعا فقط بیحوصلم روزا صبح بلند میشم ۸ دوباره ۹ ۱۰ تا ظهر میخوابم ب زور پامیشم غذا درست کنم خونرو جمع کنم کلافم دیگ

خودمم خسته شدم چرا اینجوری شدم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

زندگی سخت شده ، منم همین مشکل رو دارم . دیگه دلم به شوهرم و زندگیم نیست 

بعضی وقتها باید دست برداریم ازغصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان.باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم پس بقیه‌اش دیگر دستِ ما نیست.ما وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم بقیه‌اش دیگر دست خداست و خواست خودش.بسپاریم به خدا و آرام باشیم ،با 

منم دقیقا انقدر از شوهرم سرد شدم که با دیوار برام فرقی نمیکنه البته از خودش یاد گرفتم از بس باهام خشک و سرد رفتار کرد منم شدم عین خودش ولی اصلا ناراحت نیستم بابت این موضوع چون الویت رو فهمیدم خودم هستم نه شخص دوم😊

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز