وقتی مریض بشه مثل پروانه دورش می گردم سوپ می پزم میوه میارم براش و در حد خودم می رسم امپول داشته باشه میزنم
ولی من مریض شذم میگم برام سوپ بخر برای خودت هم شام بخر
گفت منم از همون سوپ می خورم
یکم خرید اورد میگه می دونی چقدر شده خودت بپز
اینم بگم در حد خرید سوپ و داره
منم گفتم نمی بینی دارم می میرم چطور سوپ بپزم
میگه می گفتی به مادرم بگم بپزه که چند بار گفتیم و بهانه اورده نپخته که وظیفه هم نداره دلش نمی خواد
بعد داشتم نی مردم میگه شام کو
میگم من که سوپ می خورم بچه هم خوابه
خودت برو خونه مادرت یا هم سوپ بخور مگه نگفتی سوپ می خوری
گفت من گرسنمه فلان ه رفته با حرص نیمرو زده یعنی داد و هوار
صبح حالم بد بود داشتم اب می ذاشتم بجوشه برای صبحانه دخترم
میگه ناله نکن اول صبح برو دکتر
منم گفتم چقدر تو بی احساسی
جوری حالم بده که دخترمو تنها فرستادم بره دم در سرویس ببرتش
خودم هم از بالکن نگاه ش می کردم
از اول تا اخر ماه کلا دو تومن میده برای همه چی از خرید سیب زمینی پیاز اینا تا خوراکی بچه لباس بچه دکتر بچه
انتظار داره با اون پول دکتر هم برم