عزیزم ما ۳ سال دوست بودیم هم دبگرو دوست داشتیم
با عشق وعاشقی انتخاب هم بودیم ولی همسرم تغییر کرد بعدیک و نیم سال نامزدی اصلا بحث کوچیک هم نداشتیم به خاطر تحت فشار خانواده اش عوض شد که مامانش با مامانم دعوا کردن
من صد دفعه با زبون خودم گفتم راضی هستم تو یه اتاق هم باشه باهات زندگی کنم خودشون منو طلاق میدن کاش قضاوت نکنید
بدونید چه غصه هایی کشیدم چقدر ناحق اذیتم کردن چقد تهمت هایی زدن چقد و چقد نمک ناشناس بودن امیدوارم حتی برای تزدیک هاتون نبینید این زجر هایی که من کشیدم
اره منم به پسر گفتم من با خودت طرفم نه تو با خانواده ی من زندگی میکنی نه من با خانواده تو ما دوتا هستیم ولی خانواده اش نمیزارن شاید هم عاشق واقعی نبوده من فک کردم سالها عاشقمه نمی دونم
ولی خیلی خیلی خیلی ناحق اذیتم کردن که خدا قاضی هس دیده 😔🙏🏻