پنج سال باهاش دوست بودم بعد از پنج سال وقتی تو اتاق عمل بودم و اون پشت در و میخواستن ازنخاعم مغز استخوان بکشم ب دکتر التماس کردم بزاره بیاد تو حس کردم شاید زنده بیرون نیام دسشو گرفتم و وقتی سوزن تو کمرم کردن ناخونام تو گوشتش فرو کردم و بی صدا گریه کردم ...این اولین باری بود که بعد ۵ سال لمسش میکردم بعد ۶ ماهم عقد کردیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز