امروز بعد مدتها بی خبری مامانم زنگ زده بود نفهمیدم بعد زودی من تماس گرفتم مدتهاست نمیرم خونش از بس ک سو استفاده گره...خلاصه تا گوشی جواب داد گفت نمیشناسم در حالی ک شناخت یقین دارم مکث کرد قشنگ!!!!!!ینی منم زنگش زدم گفتم شاید کاری داره واگرنه کاریش ندارم چقد خودمو دارم فحش میدم ک زنگش زدم وای چ خری ام من این زن هیچ حس مادری نداره چرا من ادم نمیشم وای خداالان فک میکنه من لنگ اینم خدایا شکرت ب اندازه بهمون دادی محتاج این زن و بقیه نباشیم