خانومای زیر بیست و پنج سال بیاد گلای من صفحه 8

دخت_جنوبی

عضویت: 1402/03/31

تعداد پست: 2378

بیخیال دختربچه نیستی تو توی سنی که لازم دیدی ازدواج کردی اصلا به حرف بقیه نرو و خودت و مامان اینا رو ...

سنم پایین هست ولی اندازه یه ۳۰ ساله بدبختی دیدم 😂

واای مامان کوچولوعه ناز 🥺💛

کرمانی ام شما کجایی؟😂

گاهی خسته از تنگُ نابلد دریاییم؛

1403/09/04

|

23:17

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

ممنونم🌺من تازه امسال پزشکی قبول شدمنسبت به ازدواج باتوجه به شرایطم بسیار دید بدی دارم من اگه بخوام ...

گلم حرفت خیلی درسته و انسان دوستانه یه جورایی حرفت از روی احساس مسئولیته و این عالیه

اما اینطوری نیست که شاغل بودن شما با مادری و هانه داریه شما تداخل پیدا کنه فقط برنامه ریزی میخواد و همتی دو برابر بقیه خانم ها .و البته انتخاب همسری که همراه باشن و با درک .

شما دکتر موحد نیا که در حضور رهبری سخنرانی کردن رو اگر بشناسی ایشون مادر ۵ فرزند هستن و ماشاالله زندگی ای موفق دارن الحمدلله ( دقیقا همون روز مادرشون فوت شده بود ولی با متانت و صبر مثال زدنی اومدن و صحبت کردن)

همینطور دکتر لباف که مادر ۶ فرزند هستن و همه ی بچه هاشون موفقو تحصیل کرده و حافظ قرآنن

اینطوری که من از نظر غالب خانم های سن بالاتر متوجه شدم از ازدواج نکردن بشدت پشیمونن و از بچه نیاوردن بیشتر پشیمونن

حدیث داریم زمین زیر پای مجرد (ی که شرایط ازدواج رو داره) به خداوند شکایت می‌کنه

امیدوارم موفق تر باشی خواهر بزرگوار و ان شا الله در زمان ظهور آقا از افراد خط مقدم یاران حضرت باشید

ان شا الله

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:20

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

بیکار و علاف ۲۰سالمهفعلا تو دوران عقدمراضی نیستم

مبارک باشه عروس جونی ♥️🌸

خب شرایطت رو تغییر بده

درس رو دوست نداری یا شرایطشو نداری؟

چطوره شروع کنی یه مهارت یاد بگیری؟

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:21

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

مرسی 83 ای هستم20سالمه

باریکلا

موفق باشی گلم🌸

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:22

فرشته۳۹

عضویت: 1402/05/23

تعداد پست: 5178

گلم حرفت خیلی درسته و انسان دوستانه یه جورایی حرفت از روی احساس مسئولیته و این عالیهاما اینطوری نیست ...

چقدر حرفاتون حس خوبی بهم داد

خیلی ممنون و بله حرف شما درسته

سپاسگزارم، همچنین🌺

التماس دعا

1403/09/04

|

23:23

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

از پول و رشتم راضی نیستم بفکر شغل دو ام یا کنکور مجدد، حقوقم کفاف خودمم نمیدهبرای متاهل شدنم عجله ند ...

رشتت چیه ؟

کنکور مجدد هم فکر خوبیه عزیزم

حالا شاید اگر یه مدت از کارت بگذره ترفیع بگیریو حقوقت میزون تر شه

شغلت و رشتت مرتبطن؟

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:23

emma۱۲rr

عضویت: 1402/12/24

تعداد پست: 1372

اینکه زبان بلدی خیلی خوبه حتی میتونی باهاش شاغل هم شی .مدرک ttc یا تافل یا آیلتس سعی کن داشته باشی ...

دلنشگاه میخواستم برم نشد دوران کرونا آنلاین بود خوشم نیومد نرفتم

مجردم

دنبال نکردن هنر وحتی درس نخوندن همش از تنبلی خودم بود

فعلا افسردم ولی بازم خوشحالم افسردکیم دائمی نیس یعنی بخاطر خونه نشینیه بیشتر

1403/09/04

|

23:25

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

متاهلم لیسانس سرکارم رفتم واسه من یکی کار کردن و مسقل رودن بقولی زیادی سخت بود و پدرم دراومد درحال ...

چند سالته عزیزم؟

این خیلی خوبه که خودت رو شناختی و نیاز هاتو .معنای موفقیت همین شناخت و تصمیم گیریه نه صرفا کار و فعالیت احتماعی از نظر من .

خانه داری به مراتب سخت تر از کار بیرون میتونه باشه برای یه نفر اما برعکسشم ممکنه برای یک نفر دیگه صادق باشه

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:25

emma۱۲rr

عضویت: 1402/12/24

تعداد پست: 1372

۲۴ سال و ۹ ماهمهدانشجوی ارشدممتاهلبدون بچهورزشم از مهر دارم میرم trxقبلش بدنسازی میرفتم

کدومش خوبه رشته باشگاه میگم؟

1403/09/04

|

23:26

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

بشین بچه داری کن بچه بعدی روهم بیار اینم پیشنهادمن

این تصمیم اصلیه زندگیمه

اما خب در کنارش به ادامه تحصیل هم فکر میکنم

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:27

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

خوبه بد نیس خدا فقط سلامتی بده بقیش حل میشهدرس نمیخونم متاهلمتو فکر بچه هم هستم فعلا رفتم دگتر عفو ...

الحمدلله

چند سالته عزیزم

علت عفونتت چیه؟

موفق باشی و هر چه زودتر خدا بهت ۶ تا نینیه ناز بده😅 ( حداقل😍)

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:28

زیتون_پرورده_اصل

عضویت: 1401/08/10

تعداد پست: 32124

کدومش خوبه رشته باشگاه میگم؟

Trx رو بیشتر خوشم اومده

با احترام،درخواست دوستی پذیرفته نمیشود//💍🤍👩‍❤️‍👨

1403/09/04

|

23:30

مدیر استارتر

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3124

سنم پایین هست ولی اندازه یه ۳۰ ساله بدبختی دیدم 😂واای مامان کوچولوعه ناز 🥺💛کرمانی ام شما کجایی؟😂

خواهر زن یک کرمانی الاصل هستم ✋

عالی اید شما کرمانی ها میدونستید؟؟؟🥹

من تهرانم

مامان کوچولو؟ دختر خواهرم ادبیات عرب خونده تو سن ۱۶ ازدواج کرد الان دو تا بچه داره

اونیکی خواهرمم ارایشگریو اینا سررشته داره ولی فعلا شاعل نیست ۱۷ سالگی دوقلو هاش اومدن الان کلاس چهارمن

من تو پیری مامان شدم به نسبت خواهرام🤣🤣🤣

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/04

|

23:31

پری__۴۴۴

عضویت: 1401/07/19

تعداد پست: 3736

الحمدللهچند سالته عزیزم علت عفونتت چیه؟موفق باشی و هر چه زودتر خدا بهت ۶ تا نینیه ناز بده😅 ( حداقل� ...

🤣🤣🤣🤣۶تااااااا

۲۱ سالمه

عفونت واژن لعنتییییی

ممنون ایشالا قسمت تو ازدواج و بچه و ...

برا سلامتیم لطفا ی صلوات بفرستین ممنون. تا ابد جهان منی جان منی🩵🩵 m ترک هستم ارزوی سلامتی همه رو دارم

1403/09/04

|

23:32