دوستان یک ساله عروسی کردم
شوهرم ۷ سال تو ی شرکت کار میکرد که زن و مرد باهم سر ی دستگاه بودن
بعد تو اسنپ کار میکرد بعد دوباره رفت تو ی شرکت که کلا مرد هستن الان
مثلا باهم میریم بیرون بعضی جاهارو نشون میده میگه خونه ت،یمیه 😑 یا الان میخوان برا بچه خواهرش زن بگیرن کل دخترای فامیل و روستامون رو میشناسه میگه اینو بگیرید یا میگه فلان دخترو نگیرید فلانه بهمانه
مامانش اونروز برگشت بهش گف وا تو اینهمه دختر از کجا میشناسی گف باید امار دخترارو از پسرا بگیری خیلی حرصم گرفته ولی اصلا به روم خودم نیوردم که معلوم نشه دارم حرص میخورم
ی بار سر اینکه از کجا میدونه کجا خونه ،تی،میه بحثمون شد گف دوستام میگن منم میشنوم 😑
دارم میمیرم از حرص و فکر خیال