طلاهامو که یواشکی دور از چشم شوهرم برای خودم خریده بودم پس انداز کرده بودم رو دلم سوخت به یک بنده خدایی که مشکل داشت قرضی دادم قرار شد ظرف ۵۰ روز به وزنش بهم برگردونه چه گرون شد چه ارزون ... الان چن روز گذشته میگه ندارم صبر کن اصلا داغونم حالم خیلی خرابه موقعی که میخاست بگیره قسم آیه قرآن میخورد که شک نکن سر تاریخش پست میدم واای متنفرم از آدمهای بدقول دروغگو .... بهش گفتم اگه نمیخای پس بدی مثل مرد بهم بگو نمیدم میخاستی ندی ولی اینکه منو هی سر میدوونی حالم خراب میشه ... میگه میرم مال مردم خور نیستم ولی نمیده ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ولی آدم هر چی قرض میده،تهش واسه پس گرفتنش باید گدایی کنه
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.