سلام امشب اومدم خونه مامانم حالم خیلی بد بود رفتم تو اتاق استراحت کنم بعد خواهرم و شوهرش اومدن خواهرم اومد لباسای کار شوهرشو انداخت تو اتاق ک من بودم مامانمم پیشم بود بعد مامانم خواست لباسا را جمع کنه یهو دستش خورد ب پاکت سیگار شوهرش بعدش من خواهرمو صدا زدم بهش گفتم یهو رنگ باخت و گفت نه مال شوهرم نیست و رفت ب شوهرش یواشکی گفت حالا هر چی ب مامانم میگم ب ما چ خودش میدونسته شوهرش سیگار میکشه چرا تو داری دخالت میکنی متوجه نمیشه حالا هر چی میگم به روش نیار هی میگه چرا باید بهش بگم الانم گوشیشو برداشته پیام داده دیگه خونه من نیایید ب نظرتون من چیکار کنم ک روشون ب رو هم وانشه
امیدوارم خدا به تمام خواسته های دلتون نور امید بده و بهشون برسید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودمم تعجب کردم از این همه عادی بودن متاسفانه این چیزا تو خانواده ما اصلا باب نیست و خیلی بد میدونن ...
الان مثلا مامانت اونطور رفتار کنه اون میخاد بگه چشم ترک میکنم؟؟؟ نهه دیگه از فردا خواهرتم نمیذاره بیاد خونتون .حرف و حدیث و دعواها شروع میشه .
من نژاد پرست نیستم . من وطن پرستم ایرانی های عزیز از خودتون شروع کنید لطفا به افغانی نان مواد غذایی میوه و لباس نفروشید . از سوار کردنشون به تاکسی و ماشینتون خودداری کنید. بهشون خونه اجاره ندید تا شاید شرشون کنده بشه