سلام امشب اومدم خونه مامانم حالم خیلی بد بود رفتم تو اتاق استراحت کنم بعد خواهرم و شوهرش اومدن خواهرم اومد لباسای کار شوهرشو انداخت تو اتاق ک من بودم مامانمم پیشم بود بعد مامانم خواست لباسا را جمع کنه یهو دستش خورد ب پاکت سیگار شوهرش بعدش من خواهرمو صدا زدم بهش گفتم یهو رنگ باخت و گفت نه مال شوهرم نیست و رفت ب شوهرش یواشکی گفت حالا هر چی ب مامانم میگم ب ما چ خودش میدونسته شوهرش سیگار میکشه چرا تو داری دخالت میکنی متوجه نمیشه حالا هر چی میگم به روش نیار هی میگه چرا باید بهش بگم الانم گوشیشو برداشته پیام داده دیگه خونه من نیایید ب نظرتون من چیکار کنم ک روشون ب رو هم وانشه
خوبه شیشیه پیدا نکردین
دیگه اون مرد سیبیلاش دراومده
اگه اجازه بدی یه دو نخ سیگار بکشه (:
رفتار مادرتون نابالغانه بوده
اون پسر حداقل ۳۰ سالشه خودش خوب و بد رو تشخیص میده
نباید پیام میداد دیگه اینجا نیاید!
حداقل دوستانه به خواهرت می‌گفت بهش منتقل کنه
ای بابا معلومه که میدونسته وگرنه نمی‌گفت مال این نیست و نمیرفت سمت شوهرش
کار مادرت اشتباهه و اسم کارش دخالته
مامانت چقدر عجیبه
خدا به دادش برسه😐
این کارا واسه چی بود یه سیگار هم راحت نیس بکشه عجبا😑
مامان منم بود همینکارو میکرد
منم تو ماشین خواهرشوهرم پاکت سیگار دیدم،دو بسته هم بود،میدونستم مامانم عصبانی میشه،بهش نگفتم
اول به اون یکی خواهرم گفتم،گف به خواهرم بگم،منم بهش گفتم،ولی انکار کرد،گف برا دوستشه
ولی منم فک میکنم برا شوهرخواهرمه
دوستان اگه دقت کنید منم کار مادرم و اصلا نپسندیدم فقط نمیدونم چطور قانعش کنم ک دخالت نکنه و ب کسی نگه از شما خواهش میکنم اگه راهکار دارید پیشنهاد بدید
مطمعینی فقط سیگار بوده ؟
مامانت زندگی خاهرتو ب گند میکشه حالا ببین
بیچاره داماد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز